زبانحال حضرت معصومه سلام الله علیها قبل از وفات
همشیـرهات از تو گـلـه بـسیار دارد حــالــی شـبــیـه آتـش نـیــزار دارد اصلاً خبر داری که افـتاده به بستر اصـلاً خـبـر داری تن بـیـمـار دارد حق میدهم نشناسیاَم خیلی شکـستم چه میتوان کرد عـاشقی آثار دارد ای کاش یک پیراهنت در پیش من بود آغـوشم این شب ها هـوای یار دارد در را که هرکس زد به خود گفتم تو هستی یک منظر شوقی به جز دیدار دارد سربسته میگویم به تو این حرف ها را هر جملهام در باطنـش اسرار دارد این شهر خیلی احترامم را نگه داشت این شهر لطف و خوبیِ سرشار دارد یکبار من را از شلوغی رد نکردند با اینکه که خیلی کوچه و بازار دارد اینجا نه یک نا محرمی نزدیک من شد نه ایـنکـه قـصد اذیـت و آزار دارد نه دور تا دور من از اوباش پُر شد نـه هـچکـس با تـازیـانـه کـار دارد نه خانهام ویرانهای بیسقف و در شد نـه ایـنکـه اصلاٌ ریـزش آوار دارد نه چادرم خاکی شده نه دست خورده نه که غـرورم زخـم از انظار دارد اوضاع عمه زینـبم طوری دگر شد از گریهها یک عمر چشم تار دارد نیم تنش زخم است و نیمی هم کبود است چـه یـادگـاری هـا ز نـیـزه دار دارد |